قیام 15 خرداد 1342 چرا اتفاق افتاد؟

پیکرهای شهدای تهران را پس از جمع‌آوری به‌شکل دسته جمعی در گورستان مسگرآباد تهران دفن کردند. تظاهرات به صورت پراکنده تا ۱۸ خرداد ادامه داشت ولی به‌تدریج نیروهای امنیتی قیام را سرکوب کردند.

به گزارش راه شلمچه، قیام پانزده خرداد، نهضتی خودجوش و مردمی در تهران، قم و برخی از شهرهای دیگر در اعتراض به دستگیری امام خمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود. 

زمینه‌های‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و دینی‌ این‌ قیام‌ به‌ دهه ۱۳۳۰ و اقدامات‌ تحریک‌آمیز نظام‌ حاکم‌ بازمی‌گردد، اما مهمترین حادثه که منجر به شروع قیام شد، سخنرانی امام خمینی در مدرسه فیضیه قم و پخش خبر آن در کشور بود. 

امام خمینی در این سخنرانی به‌شدت و به‌صراحت به شاه و اسرائیل حمله کرد، به‌دنبال این سخنرانی، امام خمینی در سحرگاه ۱۵ خرداد در منزل خود در قم دستگیر و به تهران منتقل شد و مردم همان روز در قم و تهران و دیگر شهرها به خیابان‌ها ریختند و قیام پانزده خرداد شکل گرفت. 

تظاهرات در قم، تهران و ورامین به مقابله حکومت انجامید و تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند، درباره تعداد شهدای این قیام نظر واحدی وجود ندارد؛ در اسناد ساواک تعداد شهدا صدها تن ثبت شده است. آیت‌الله خمینی، به‌دلیل کشته شدن جمعی از مردم، این‌روز را برای همیشه عزای عمومی اعلام کرد. 

قیام پانزده خرداد نقطه عطفی در مبارزات ملت ایران در برابر حکومت پهلوی بود که استمرار یاد و خاطره آن به قیام سراسری ۱۳۵۷ ش و پیروزی انقلاب اسلامی انجامید. 


 تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ در کابینه اسدالله علَم، عامل اصلی برانگیختن احساسات دینی مردم بود. هدف از تصویب این لایحه تشکیل انجمن‌هایی در روستاها و شهرها و استان‌ها بر پایه آرای عمومی جهت اداره غیرمتمرکز امور اعلام شده بود، اما سه شرط جدید مندرج در این لایحه (حذف قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان، انجام مراسم تحلیف با هر کتاب آسمانی به جای قرآن و حق رأی زنان) بشدت احساسات دینی مردم را برانگیخت و اعتراضات و مخالفت‌های شدید مراجع و علما را درپی داشت.

مراجع این لایحه را، که در آن «قرآن کریم را در عرض اوستای زرتشت و انجیل و بعض کتب ضاله» قرار داده بودند، 

 رویارویی علنی و جسورانه نظام حاکم با اسلام و قانون اساسی و عامل جدی تهدید استقلال مملکت و قرار دادن آن «در معرض قبضه صهیونیست‌ها» می‌دیدند و به آگاه ساختن مردم از محتوای لایحه و مخالفت با آن پرداختند.

به دعوت امام خمینی (که در آن زمان آیت‌الله حاج آقا روح‌الله خمینی خوانده می‌شد) و چند تن از علما و مراجع حوزه علمیه قم، جلسه‌ای برای بررسی این موضوع در منزل مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه، تشکیل شد و در آن جلسه و جلسات بعدی تصمیم گرفتند که مخالفت با این لایحه با ارسال تلگرام به شاه اعلام شود.

متعاقب این جلسات بیش از پنجاه اعلامیه و تلگرام و نامه از سوی مراجع و علمای بلاد در مخالفت با لایحه مذکور صادر شد. در غالب این اعلامیه‌ها برای ردّ این لایحه دلایلی چون مخالفت آن با شرع انور و قانون اساسی، سوء استفاده دشمنان دیانت و استقلال مملکت از آن، تقلید از بیگانگان در تدوین آن، و پیامدهای سوء اجتماعی حاصل از کشاندن نسوان به محافل سیاسی ذکر شده بود. 

اعلامیه‌هایی نیز از سوی علما و روحانیان برای آگاه ساختن مردم از ماهیت و مضرات این لایحه و در نهایت فراخوان عمومی برای مبارزه صادر شد. 

بعضی از احزاب و جمعیت‌های سیاسی نیز با این اعتراضات همراه بودند و بیانیه‌هایی در افشای ماهیت سیاست‌های جدید شاه منتشر کردند. 

سرانجام اسدالله علم، علی‌رغم مقاومت دو ماهه، مجبور به اعلام لغو این لایحه


 لایحه اصلاحات ارضی

هنوز بیش از چهل روز از لغو لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی نگذشته بود که شاه در ۱۹ دی در اولین کنگره شرکت‌های تعاونی روستایی ایران، در واکنش به اعتراضات و مخالفت‌های علما، موضوع اصلاحات زیربنایی را پیش کشید و تلویحاً علما را مخالف آن خواند. طرح این اصلاحات به سال‌های آخر دهه ۱۳۳۰ بازمی‌گشت.

به دنبال نفوذ روبه گسترش ایالات متحده آمریکا در ایران در این دهه زمانی که در ۱۳۳۸ ش کندی، رئیس جمهور امریکا، طرح اصلاحات زیربنایی برای کشورهای زیر نفوذ آمریکا را به‌منظور جلوگیری از شکل‌گیری جنبش‌های اعتراض‌آمیز مردمی و نفوذ کمونیسم شوروی مطرح کرد، شاه ایران از کسانی بود که این طرح را پذیرفت و اجرای اصلاحات ارضی را محور آن قرار داد.

لایحه اصلاحات ارضی در ۲۰ دی ۱۳۴۰ تصویب و با مقاومت‌ها و اعتراض‌هایی از جانب برخی گروه‌ها مواجه شد و علی‌رغم تبلیغات گسترده نظام حاکم و شخص شاه در ارائه تصویری عدالت جویانه از این اصلاحات 

 و تلاش برای جلب نظر علما و مراجع تقلید (متن نامه حسن ارسنجانی، وزیر کشاورزی وقت و مجری اصلاحات ارضی، به آیت‌الله سیدمحمدرضا گلپایگانی)  که آنان از موافقت با این طرح «استنکار» ورزیدند و از لحاظ موازین شرعی آن را نادرست خواندند.

وجود شواهد متعدد بر اغراض سیاسی نیز عامل مؤثری در مواجهه علما و برخی صاحب‌نظران و مردم با این اقدامات بود. پیش از آن نیز نمایندگانی از سوی شاه نزد مرجع تقلید وقت، آیت‌الله حاج آقا حسین بروجردی رفته و قصد دربار را برای اقدام به اصلاحات ارضی به‌اطلاع ایشان رسانده بودند؛ اما پاسخ صریح ایشان مبنی بر تقدم اصلاحات اساسی در حکومت بر اصلاحات ارضی موجب مسکوت ماندن طرح شده بود. 

 بعد از درگذشت آیت‌الله بروجردی شاه اجرای این برنامه را آغاز کرد.

لایحه اصلاحات ارضی در دی ۱۳۴۰ در کابینه علی امینی و درپی انحلال مجلسین به تصویب رسید، هرچند در اجرا با موانع و مخالفت‌هایی، از جهات متعدد، روبرو شد. در ۱۰ آذر ۱۳۴۱ شد. 


 اعلام اصول ششگانه انقلاب سفید

لغو اجباری لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی و عدم توفیق در اجرای اصلاحات ارضی و بروز مخالفت‌های مختلف با آن، موجب شد که شاه این‌بار در تحقق اصلاحات موردنظر خود، که آن را باعنوان «انقلاب سفید» (مشتمل بر شش اصل) اعلام کرد، به استناد اصل ۲۷ قانون اساسی و اصل ۲۶ متمم آن خواستار برگزاری همه پرسی برای اجرای این اصول شود. اصول ششگانه انقلاب سفید عبارت بود از:

۱) الغای رژیم ارباب و رعیتی با تصویب اصلاحات ارضی ایران بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب ۱۹ دی ۱۳۴۰ و ملحقات آن.
۲) تصویب لایحه قانون ملی کردن جنگل‌ها در سراسر کشور.
۳) تصویب لایحه قانون فروش سهام کارخانجات دولتی به‌عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی.
۴) تصویب لایحه قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه‌های تولیدی و صنعتی.
۵) لایحه اصلاحی قانون انتخابات.
۶) لایحه ایجاد سپاه دانش به‌منظور تسهیل اجرای قانون تعلیمات عمومی و اجباری  [۱۷] 

گویا هدف نظام از برگزاری همه‌پرسی این بود که ضمن کسب تأیید مردم، هرگونه مخالفت را ناموجه نشان دهد. اعلام اصول ششگانه انقلاب سفید و تصمیم به برگزاری همه‌پرسی برای تأیید آن، حساسیت قشرهای مختلف، به‌ویژه مراجع و علما، را برانگیخت.


صدور اطلاعیه‌ها علیه انقلاب سفید

امام خمینی، در اعلامیه‌ها و نامه‌های متعدّد، نگرانی خود را از این امر (که از آن به «انقلاب سیاه» تعبیر کرد) اظهار داشت 

 و تأکید کرد که دشمنان اسلام می‌خواهند از راهی دیگر اغراض لایحه لغو شده انجمن‌های ایالتی و ولایتی را اجرا کنند و آن را مقدمه‌ای «برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب» در قانون اساسی خواند که چون دولت متوجه شده که نمی‌شود با قوای مردم مقاومت کرد به «رفراندم اجباری» روی آورده است. 

 از نظر امام خمینی و دیگران، در وضع رقّت بار کشور از نظر کشاورزی و غیره، دولت به طرح تعبیرات فریبنده، «امثال دخالت زنان در انتخابات» پرداخته 

 و «گمان کرده به اسم آزادی بانوان می‌تواند ملت مسلمان را اغفال کند تا مقاصد شوم اسرائیل را اجرا کند». 

مجموعه اطلاعیه‌ها و تلگراف‌ها و بیانیه‌ها حاکی از نگرانی جدّی علما از مواجهه دستگاه جبّار با اسلام و قرآن و «هدم احکام ضروریه اسلام» و همپیمانی با اسرائیل در مقابل دُوَل اسلامی و متعاقب آن فاصله افکندن بین ملت مسلمان ایران و سایر ملت‌های مسلمان و نیز سیطره اجانب بر مقدرات و اقتصاد کشور است. 

 «ما باید به نفع یهود و امریکا هتک شویم، به زندان رویم»، «الان تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است». 

در این شرایط، مراجع و علمای قم طی رایزنی‌هایی از آیت‌الله روح‌الله کمالوند (که از علمای متنفذ خرم آباد بود) خواستند تا برای اعلام مخالفت با همه‌پرسی، با شاه دیدار و وی را از عواقب آن آگاه کند. شاه به پیشنهاد مراجع اعتنایی نکرد و حتی از مواجهه علما با سیاست‌های رژیم گله کرد؛ لذا علما طی جلسه دیگری تصمیم گرفتند که با صدور اعلامیه‌هایی مردم را از شرکت در همه‌پرسی منع کنند.

در این اعلامیه‌ها ضمن ردّ مقبولیت مراجعه به آرای عمومی در احکام شرعی و تأکید بر مضر بودن این همه‌پرسی برای استقلال و مصالح مملکت، آن را مقدمه‌ای برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب در قانون اساسی خواندند. 

گروهی از روشنفکران و تشکل‌های سیاسیِ ملی نیز، در همراهی با علما و مردم، بیانیه‌هایی در مخالفت با اصول ششگانه منتشر کردند و اصلاحات مذکور را ترفندی از سوی شاه برای تحکیم موقعیت خود در خارج از کشور به‌عنوان مصلح کبیر قلمداد کردند.

بعلاوه، این اصول را سیاستی برای فروپاشی قدرت ملاّکین بزرگ در داخل کشور دانستند تا کانون‌های مخالفت با حکومت ایجاد نشود، و هدف این اصلاحات را دل مشغولی رعایا به مالکیت زمین و پیشگیری از هرگونه طغیان ارزیابی کردند. 


اعتصاب و تظاهرات

با صدور این اعلامیه ها، بازارها تعطیل شد و اعتصاب و تظاهرات تهران را فراگرفت. مردم از آغاز بهمن ۱۳۴۱ تا روز همه‌پرسی (ششم بهمن) به شکل وسیعی در تظاهرات شرکت کرده در تجمعات برخی از مساجد حضور یافتند و در مخالفت با نظام حاکم و همه‌پرسی شعار دادند. در درگیری نیروهای امنیتی با مردم، تعدادی مجروح شدند. در چهارم بهمن در هجوم این نیروها به دانشگاه تهران، دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. 

 اوج خشونت نیروهای دولتی زمانی بود که آیت‌الله سیداحمد خوانساری، از مراجع طراز اول تهران، را در مسیر پیوستن به تجمع چند هزار نفری بازاریان و مردم مورد اهانت قرار دادند و پس از آن نیز به دستگیری روحانیان پرداختند.

قاطبه علما و مراجع با صدور اعلامیه‌هایی هتک حرمت به آیت‌الله خوانساری را محکوم کردند. در این مدت رسانه های تبلیغی نظام حاکم سعی داشتند عوامل مرتجع به‌خصوص زمین‌داران را محرک مخالفان نشان دهند. همچنین، پیش از همه‌پرسی تعدادی از روحانیان و مبارزان سیاسی، از جمله آیت‌الله سیدمحمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان، که با صدور اعلامیه‌ای در مخالفت با همه‌پرسی به سیاست‌های شاه تاخته بودند، دستگیر شدند. 

در پی این وقایع، شاه با ادعای همراهی روحانیت با برنامه‌های اصلاحی خویش در چهارم بهمن عازم قم شد. در قم نیز، مانند تهران، در این روز بارها تظاهرات و درگیری‌های پراکنده با نیروهای امنیتی روی داد و در واکنش به سفر شاه، مردم قم به توصیه علما از حضور در خیابان‌ها و استقبال از شاه خودداری کردند.

 شاه نیز طی سخنانی در مراسم اعطای اسناد مالکیت اراضی در قم، ضمن حمله شدید به روحانیان، مخالفان برنامه‌های اصلاحی خود را ارتجاع سیاه خواند. 



 برگزاری همه‌پرسی

با این‌همه، همه‌پرسی که اولین بار زنان نیز در آن شرکت داشتند در ششم بهمن برگزار شد. حاصل همه‌پرسی، بنابه گزارش رسمی حکومت، پنج و نیم میلیون رأی موافق (۱۷۹ر۲۷۱ رأی بانوان) و ۱۱۵، ۴ رأی مخالف به اصول ششگانه بود.

بعد از همه‌پرسی نیز دولت آمریکا این موفقیت را به شاه تبریک گفت 

 هرچند قراین و شواهد از «بی‌اعتنایی مردم به رفراندم» با توجه به مخالفتِ یکپارچه علما با آن، حکایت می‌کرد.


ادامه مخالفت‌ها بعد از همه‌پرسی

دو روز پس از برگزاری همه‌پرسی، ماه رمضان ۱۳۸۲ آغاز شد. این همزمانی فرصت مناسبی در اختیار روحانیان گذاشت تا با عزیمت به نقاط مختلف کشور و ایراد سخنرانی، مردم را از وقایع آگاه سازند.

اسدالله علم برای مقابله با این فرصت تبلیغی قبلاً، در ۶ بهمن، در بخشنامه‌ای به استانداران و فرمانداران دستور داده بود به وعاظ تذکر دهند که فقط به امور دینی بپردازند. 

 همچنین، به مراکز ساواک اعلام کرده بود که کلیه وعاظ و اهل منبر به شهربانی احضار و تذکرات لازم به آن‌ها داده شود. 

 با وجود این، فعالیت‌های روحانیان در این ماه ادامه یافت و به تداوم نهضت انجامید.

چون روز دوم فروردین ۱۳۴۲ با سالروز شهادت امام صادق (علیه‌السلام) (بیست و پنجم شوال) مقارن بود، به پیشنهاد امام خمینی 

 و با همراهی مراجع تقلید، با توجه به «مصیبت‌های مهمی (که) بر عالم اسلام و مسلمین وارد» و «شریعت مقدسه خاتم انبیاء (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و طریقه حقه جعفریه اثناعشریّه ملعبه دست مهاجمین به دین» شده بود و «جمعی از علما و رجال متدین و استادان و دانشجویان در زندان» به‌سر می‌بردند و «ابتلا و فقر و گرسنگی ملت را تهدید» می‌کرد، عید آن سال عزا اعلام شد و برگزاری جشن‌های نوروزی تحریم گردید. 


حمله به مدرسه فیضیه

از سوی دیگر، به مناسبت شهادت امام صادق (علیه‌السلام) سخنرانی‌های متعددی در مساجد برپا شد و از جمله واقعه مدرسه فیضیه قم رخ داد. مراسم سوگواری امام صادق (علیه‌السلام) هرسال از سوی آیت‌الله سیدمحمدرضا گلپایگانی، از مراجع تقلید وقت، در عصر روز بیست و پنجم شوال در مدرسه فیضیه برگزار می‌شد. آن سال نیز همین دعوت اعلام شده و جمع زیادی در مراسم شرکت کرده بودند.

عوامل ساواک که با طراحی قبلی در این مراسم حضور یافته بودند، از فرصت‌هایی برای برهم زدن مجلس و ایجاد آشوب و بلوا و فراهم آوردن زمینه مداخله نیروهای نظامی و امنیتی بهره گرفتند و در حالی که یکی از وعاظ معروف قم مشغول سخنرانی بود، نیروهای امنیتی به جمع عزاداران حمله بردند و با سرکوب شدید آنان مراسم عزا را بر هم زدند. در این واقعه مأموران امنیتی به‌ویژه به ضرب و شتم طلاب پرداختند که یکی از آنها، به نام سیدیونس رودباری، به شهادت رسید. همچنین، حجره‌های طلاب را غارت کردند 

 نظیر چنین واقعه‌ای در مدرسه طالبیه تبریز نیز رخ داد و درگیری میان مأموران امنیتی و طلاب به مصدوم شدن و دستگیری تعدادی از طلاب انجامید.

در پی این وقایع، که به جریحه‌دار شدن عواطف دینی و ملی انجامید، مراجع تقلید و علما و دانشگاهیان و بعضی از گروه‌های سیاسی با صدور اعلامیه‌هایی اقدامات شاه و دولت را محکوم کردند. با پخش اخبار این وقایع در سراسر کشور و شکست رسانه‌های رسمی نظام حاکم در تحریف واقعه و مطرح ساختن آن به‌عنوان درگیری میان عده‌ای از طلاب و دهقانان شاه‌دوست، افکار عمومی بشدت متأثر و ملتهب و به‌تدریج زمینه برای قیام آماده شد. نکته مهم در این مرحله، تغییر لحن اعلامیه‌های مراجع بود که بشدت و این‌بار‌ به‌طور مستقیم شاه، نظام حاکم و اسرائیل و عمّال آن را نشانه گرفته بود.

در این میان، اعلامیه امام خمینی از همه شدیداللحن‌تر بود و ایشان با افشای این واقعیت که «عده‌ای با شعار جاویدشاه به مرکز امام صادق و به اولاد جسمانی و روحانی آن بزرگوار حمله ناگهانی کردند» و با تعبیراتی چون «شاه دوستی یعنی غارتگری» «تجاوز به احکام اسلام» و «کوبیدن روحانیت» خطاب به رژیم شاه تصریح کرد که «من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‌های مأموران شما حاضر کرده‌ام».

صراحت بیان این اعلامیه‌ها بازتاب وسیعی در افکار عمومی یافت و نقشه سران نظام حاکم، یعنی حمله به مدرسه فیضیه و ارعاب روحانیان، را با شکست مواجه ساخت.

آیت‌الله سیدمحسن حکیم، مرجع بزرگ تقلید در آن زمان، نیز در تلگرافی از عراق به ۳۲ تن از مراجع و علمای ایران ضمن اعلام همدردی با ایشان خواستار مهاجرت آنان به عتبات عالیات در اعتراض به عملکرد نظام حاکم شد که البته در پاسخ به این دعوت، بر لزوم حضور علما در ایران و تداوم بخشیدن به مبارزه با شاه تأکید گردید. 


 سخنرانی‌های شاه علیه روحانیت

بعد از این حوادث، شاه در سخنرانی‌های متعددی حملات خود را علیه روحانیت تشدید و رسماً اعلام کرد که برای پیشبرد اقدامات اصلاحی خویش باکی از خونریزی ندارد. 

 از سوی دیگر، با فرارسیدن ماه محرم ۱۳۸۳ (۳ خرداد ۱۳۴۲) مبارزه شدت گرفت.

امام خمینی با صدور اعلامیه‌ای خطاب به وعاظ و مبلغان دینی خواستار استفاده از این ایام در جهت مبارزه با نظام حاکم و یادآوری «مصیبت‌های وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت» شد و تأکید کرد که خطر ضدیت حکومت شاه با اسلام «کمتر از خطر بنی امیه نیست» و ضمن هشدار نسبت به‌همکاری حکومت با اسرائیل و این‌که دستگاه جبّار به اسم آزادی بانوان قصد اغفال ملت را دارد و می‌خواهد «مقاصد شوم اسرائیل را اجرا کند» و نیز با اشاره به نفوذ ایادی فرقه ضالّه در دستگاه‌های دولتی از وعاظ خواست تا خطر اسرائیل را به مردم تذکر دهند و گوشزد کرد که «سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است».

مراجع تقلید و سایر علما نیز این رویارویی با حکومت را تأیید کردند و بدین‌ترتیب، در محرم آن سال، کمتر شهری بود که پیام امام خمینی و علما را دریافت نکرده باشد. 

 در واقع، با توجه به حضور مردم در مجالس عزاداری و سخنرانی و نوحه‌خوانی (علی‌رغم این‌که مسئولان امنیتی از وعاظ تعهد گرفته بودند که بر ضد اسرائیل و شاه و در مخاطره قرار گرفتن اسلام سخنی نگویند) مراسم عزاداری در بیش‌تر شهرها و قراء و قصبات، از جمله در تهران و قم و تبریز رنگ سیاسی به خود گرفت و مطالب سخنرانی‌ها و نوحه‌ها جنبه انتقادی از حکومت و افشاگری یافت و به تعبیر یکی از گزارش‌های ساواک «مراسم عزاداری تبدیل به مجالس حمله به دولت و حمله به رژیم سلطنتی» شد. 

این نکته نیز درخور تأمل است که در این مرحله از مبارزه، به‌رغم تبلیغات دستگاه‌های دولتی، مراجع و علما غالباً اقداماتی چون اصلاحات ارضی را پیش نمی‌کشیدند و برای احتراز از هرگونه بهره‌برداری منفی حکومت، به مسائل اساسی چون سلطه بیگانگان و پیوند با اسرائیل و اسلام‌زدایی می‌پرداختند.

 

تظاهرات عظیم روز عاشورا در تهران و قم که با سازماندهی هیئت‌های مؤتلفه اسلامی برگزار شد، بخصوص با همراهی هیئت‌های بزرگ تهران، نظیر هیئت طیب حاج رضایی، اوج اعتراضات مردم را نشان داد این تظاهرات از لحاظ کثرت و تنوع شرکت کنندگان، از روحانیان و دانشگاهیان و کارگران، اهمیت کم‌نظیری داشت.

اجتماع کنندگان این‌روز را در مقابل مسجد حاج ابوالفتح واقع در خیابان ری، بین ۷۰ تا ۱۲۰ هزار تن و طبق گزارش‌های دیگر بین ۳۰ تا ۵۰ هزار تن برآورد کرده‌اند. 

اجتماع کنندگان از مقابل مسجد جامع ابوالفتح به سمت سرچشمه و میدان بهارستان و مخبرالدوله حرکت کردند و از آن‌جا به‌سمت دانشگاه تهران رفتند. در مقابل دانشگاه، دو تن سخنرانی کردند و سپس جمعیت تا حوالی کاخ مرمر به راهپیمایی و شعار ادامه داد. 

 عصر عاشورا نیز دانشجویان وابسته به نهضت آزادی ایران و برخی از احزاب ملی، پس از اجتماع در مسجد هدایت واقع در خیابان استانبول (نام کنونی آن: جمهوری اسلامی)، در حالی که شعارهایی برضد حکومت دیکتاتوری و به حمایت از امام خمینی سر می‌دادند، راهپیمایی کردند. 


شکل‌گیری و شروع قیام

مهم‌ترین حادثه این ایام سخنرانی امام خمینی در مدرسه فیضیه قم و پخش خبر آن در کشور بود. امام خمینی در این سخنرانی بشدت و بصراحت به شاه و اسرائیل حمله کرد و اظهار داشت که دستگاه سفاک ایران با اساس (اسلام) مخالف است و اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت احکام اسلام جاری باشد. او ضمن نصیحت به شاه، وی را به عبرت گرفتن از سرانجام پدرش فراخواند. 


دست‌گیری امام خمینی

به دنبال این سخنرانی، امام خمینی در سحرگاه ۱۵ خرداد در منزل خود در قم دستگیر و به تهران منتقل شد. همزمان با دستگیری امام، آیات عظام حاج آقا حسن قمی در مشهد، حاج شیخ بهاءالدین محلاتی در شیراز و تعدادی از علما و وعاظ در تهران و برخی از شهرها دستگیر شدند. با انتشار وسیع و سریع این خبر بلافاصله بازار تهران تعطیل شد 

 و مردم همان روز در قم و تهران و دیگر شهرها به خیابان‌ها ریختند و قیام پانزده خرداد شکل گرفت. دانشجویان تهران با تعطیل کردن کلاس‌ها به‌تظاهرات پرداختند، مردم نیز به‌تدریج در میدان‌های اصلی و اطراف بازار و خیابان‌های نزدیک به میدان ارک تجمع کردند و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به تظاهرات پرداختند.

این قیام خودجوش که برخاسته از احساس وظیفه دینی و شور ایمانی بود و هیچ تشکیلاتی آن را سازماندهی نکرده بود 

 تا بعد از ظهر ادامه یافت. مردم قصد تصرف اداره رادیو و کاخ‌های مرمر و گلستان را داشتند، اما نیروهای نظامی و امنیتی بشدت آن‌ها را سرکوب و تعداد زیادی را شهید و مجروح کردند.


 تعداد شهدا

درباره تعداد شهدای این قیام نظر واحدی وجود ندارد؛ در اسناد ساواک تعداد شهدا صدها تن ثبت شده است. 

پیکرهای شهدای تهران را پس از جمع‌آوری به‌شکل دسته جمعی در گورستان مسگرآباد تهران دفن کردند. تظاهرات به صورت پراکنده تا ۱۸ خرداد ادامه داشت ولی به‌تدریج نیروهای امنیتی قیام را سرکوب کردند.


شهادت مردم ورامین

علاوه بر تهران، در روز ۱۵ خرداد عده‌ای از دهقانان اطراف ورامین (به‌ویژه امامزاده جعفر) و عده‌ای از اهالی کَن نیز با شنیدن خبر دستگیری امام خمینی، کفن‌پوش و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به‌سمت تهران حرکت کردند که در طول راه بر اثر تیراندازی نیروهای نظامی تعداد زیادی از آنان شهید شدند (در یک گزارش، شمار کفن‌پوشان ورامینی چهار هزار تن نوشته شده است). 


 قیام مردم قم

در قم نیز مردم (که زودتر از شهرهای دیگر از خبر اطلاع یافتند) بلافاصله به طرف منزل امام خمینی و از آن‌جا به همراه فرزند ارشد ایشان، مرحوم حاج آقا مصطفی، به طرف حرم حضرت معصومه حرکت کردند. حاج آقا مصطفی در سخنرانی کوتاهی شرح حادثه را برای مردم بازگو کرد، مردم نیز با شعار «یا مرگ یا خمینی» فریاد اعتراض سر دادند و ضمن درگیری با نیروهای نظامی و انتظامی، کلانتری منطقه سه قم را محاصره کردند.

گفته می‌شود رژیم شاه که در سرکوب قیام ناتوان بود، با فرستادن هواپیمای بمب‌افکن به قم قصد داشت در صورت لزوم شهر را بمباران کند. 

منبع؛ ویکی شیعه

اگر خوشت اومد لایک کن
1
آخرین اخبار