راه شلمچه- سیداحمدرضا احمدپور؛ جنگ ۱۲روزه ازسوی اسرائیل علیه ایران در کنار حضور آمریکا در گذرگاه زنگزور نشان از دگرگونی بزرگی در منطقه دارد. الگوی «درگیری در سایه» پیشگیرانه و کارساز نیست. نبرد از سایه به «رویارویی آشکار» با پیامدهایی ناگوار، بدل شده است. آمریکا، آشکارا، دیپلماسی «یا توافق یا جنگ و تحریم و خطر» یا «لگامگسیختگی ترامپی» را پیش میبرد. «گذرگاهها» و طرحهای تنشزا در مرزهای ایران، چالشهای نورسیده و بزرگی را پیش روی کشور گذاشتهاند.
جنگ ۱۲روزۀ ۱۴۰۴/۲۰۲۵ که با دخالت مستقیم ارتش آمریکا همراه شد، پردهها را از میان برد و درگیریها را به جنگ رودرو بدل کرد. پیامدهای آن، پهنۀ منطقه را زیر تأثیر خود میگذارد. در چنین شرایطی، طرح گذرگاه زنگزور، دیگر تنها پروژهای بازرگانی نیست؛ بلکه طرح راهبردی است که پیوند زمینی ایران با ارمنستان و اروپا را نابود کرده و راه تنشآفرینیهای قدرتهای فرامنطقهای را به مرزهای شمال باختری ایران باز میکند. با توجه به دخالت مستقیم آمریکا در جنگ ۱۲روزه، چنین گذرگاهی، ابزاری برای محاصرۀ راهبردی ایران بهشمار میآید؛ حتی احتمال تنشآفرینی رژیم صهیونیستی را در این منطقه بیشتر و به تهدیدهای امنیتی علیه ایران میافزاید.
امروز گذرگاههای پیرامون ایران نمادی از تهدیدی تازه در برابر ایران است که امنیت سرزمینی و منافع و جایگاه ایران در منطقه را هدف گرفته است. سازماندهی دوبارۀ ساختار سیاستی و امنیتی ایران، در شُعام [شورای عالی امنیت ملی] و راهاندازی «شورای دفاع»، واکنشی راهبردی برای رویارویی با این رخدادهاست که همانا کاری گریزناپذیر بود.
شعام و شورای دفاع؛ دو بخش از یک راهبرد
سازماندهی اخیر در ساختار عالی امنیت ملی، پاسخی به این تهدید دوگانه بود؛ زیرا از یکسو، شعام به دبیری علی لاریجانی، بر مدیریت راهبردی و دیپلماتیک تمرکز دارد. لاریجانی با تجربۀ سیاسی بلندمدت، میتواند در پشت پردۀ گفتوگوهای حساس دیپلماتیک، راهی برای مدیریت بحرانها و کاهش تنشهای نوپدید بیابد. پافشاری بر چنین رویکردی، اهمیت دیپلماسی کارا همراه با توان نظامی را میرساند؛ اما از سوی دیگر، تشکیل «شورای دفاع» با حضور چهرههای کارکشتهای مانند علی شمخانی و علیاکبر احمدیان، نشان میدهد که ایران میکوشد تا بخش میدانی و نظامی را در آمادگی نگاه دارد. چنین شورایی، پشتوانۀ تصمیمگیریهای سختگیرانهتر است و میان نهادهای نظامی و امنیتی در رویاروییهای احتمالی بعدی را هماهنگ میکند.
جابهجایی در شعام و «شورای دفاع» دو بخش، از راهبردی یکپارچه را آشکار میکنند، اگرچه هرکدام کار ویژه خود را دارند، اما هردو به هدف «مدیریت تهدیدها و حفظ امنیت ملی» کنشگری خواهند کرد. حال باید دید در کنار جابهجاییها، چه رویکرد و تدبیری یا طرحی، میتواند چنین تهدیدهایی را ناکار و حتی به «فرصت» تبدیل کند؟
بهرهگیری همزمان از دو رویکرد «تعاملی» [دیپلماتیک] و «تقابلی» [میدانی] در سیاستگذاریها و رویکردهای خارجی و داخلی ایران، میتواند پاسخی مناسب باشد.
در شعام و شورای دفاع دستِکم در ظاهر، چنین هدفی راهبردی دیده میشود؛ اما در واقع نیز رویکرد تقابلی، باید بتواند با تقویت و ارتقاء و نمایش توان دفاعی، بازدارندگی را افزایش دهد و مانع از پیادهسازی برنامهها و طرحهای تهدیدآمیز باشد. رویکرد تعاملی، همچنین باید از راه دیپلماسی، بکوشد تا با گفتوگو با بازیگران منطقهای، رهیافتهای سیاسی و اقتصادی مشترکی را برای مدیریت گذرگاهها پیدا و تهدید را به فرصتی برای همکاری دوجانبه تبدیل کند. در هردو رویکرد نباید به رویآوری دفاعیِ تنها، وابسته بود و گاهی «تدبیر پیشدستانه» برآمدهای بیشتر و مطمئنتری دارند که در اینباره میتوان به بازپیوند بخشهایی از سرزمینهای ازدسترفته در شمال باختری و در جنوب کشور با «دیپلماسی تعاملی»، و درصورت نیاز با «عملیات تقابلی» فکر کرد که در اینباره، همراهی جداکنندۀ اصلی سرزمینهای شمالی با ایران یعنی روسیه، میتواند بسیار تاثیرگذار باشد؛ اما بدون روسیه نیز ایران نباید منفعلانه رفتار کند و اساسی راهبرد تقابلی را دنبال کند.
برداشت
تحولات ساختاری امنیتی و سیاسی کنونی نشان میدهد که ایران در برابر برنامههای تهدیدآمیز چندلایۀ نرم و سخت، فعال رفتار کرده است. در این تغییرات، خطکشیهای پیشین از میان رفتهاند و رویارویی بیپرده، دیگر فرضیه نیستند و سازماندهی دوباره در سطح شعام و برپایی شورای دفاع، به تهدیدهای تازه، پاسخی داده است؛ اما پیشرفتن با خردورزی و «تدبیر ژرفاندیشانه» در تلفیق رویکرد «تقابلی و تعاملی» ضرورتی راهبردی است که میتواند پاسخگوی تهدیدها و تنشهای آشکاروپنهان باشد.
۱۸مرداد ۱۴۰۴: قم.