راه شلمچه- محمد حسن پور؛ کتاب روحالله که بهتازگی با تقریظ رهبر معظم انقلاب منتشر شده، نگاهی تازه، داستانمحور و زنده به زندگی امام دارد. برخلاف روایتهای رسمی، سنگین و دور از ذهنی که اغلب از ایشان داریم، این کتاب، خمینیِ در کوچهپسکوچههای قم و خمین را به ما نشان میدهد. روحاللهِ نوجوان را که در بستر یک ایرانِ تحقیر و سرکوب شده رشد میکند. پسربچهای که با بغض مشروطه، یتیمی در کودکی، فقر فرهنگی و هجوم بیگانگان قد میکشد و به «امام» تبدیل میشود.
نویسنده تلاش میکند با الهام از دو آیه مهم قرآن، تصویر تازهای از امام بسازد. اول، آیهای که میفرماید:
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ»
و دوم، آیهای که میگوید:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ...»
این کتاب، خمینی را نه چون چهرهای اسطورهای و دستنیافتنی، بلکه بهمثابه انسانی از میان مردم، از طبقه مستضعف، با روحی بلند و ارادهای فولادین ترسیم میکند. انسانی که درد مردمش را داشت، و از میان همان دردها، به راه رسید و رهبری یک انقلاب قرآنی را بر دوش گرفت. این همان نکتهایست که رهبری انقلاب نیز بر آن تأکید کردهاند: امام از مردم بود؛ از میانشان برخاست؛ و به خاطر همین بود که با دلها سخن گفت و ماندگار شد.
کتاب از میانسالی امام شروع میکند و آرام آرام تا کودکیاش عقب میرود. از فیضیه و یخچال قاضی تا خمین و تپههایش، از کوچههای نجف تا کاخ مرمر. در این روایت داستانی، زندگی امام همچون قهرمانی داستانی جلو میرود، اما نه قهرمانی تخیلی، بلکه قهرمانی تاریخی، برآمده از یک ملت، ریشهگرفته از بغضهای فروخوردهای که از شکست مشروطه آغاز شد و در تحقیرهای جنگ جهانی اول و دوم، غارت خوانین، و وابستگی سیاسی ادامه یافت.
امام خمینی، برآیندی از همه این دردها بود؛ عصارهای از یک ملت تحقیر و سرکوب شده که میخواست بایستد. او فقط یک فقیه نبود. سیاستمدار صرف هم نبود. اصلاحگر حوزه بود و پاسخگوی شبهات روشنفکران نیز. برونگراییاش را در سخن گفتن با مردم کوچه و بازار، و نیز در نامه به علمای دیگر، گورباچف و یا پاپ میتوان دید. توانست میان علم و مردم، دیانت و سیاست، گذشته و آینده، پلی برقرار کند.
یکی از جذابترین ویژگیهای کتاب، همین روایت داستانی آن است. همانطور که خداوند مفاهیم بزرگ توحید، نبوت، و اخلاق را در قالب داستانهایی چون یوسف ع و موسی کلیم الله بیان میکند، این کتاب هم از قالب خشک گزارش تاریخی عبور کرده و با ادبیاتی زنده، زندگی یک رهبر را به قصهای ماندگار بدل کرده. به همین دلیل است که این روایت، میتواند فاصلهی نسلی و شناختی نسل امروز با امام را پر کند.
در بخشی از کتاب، به نقش برخی روحانیون همعصر امام هم اشاره میشود. کسانی که عقب کشیدند، مماشات کردند، یا در برابر جریانهای انقلابی سکوت پیشه کردند. اینها همه وجه تمایز امام را آشکار میسازد. او در لحظهی درست، تصمیم درست را گرفت. او فقط «خوانندهی تاریخ» نبود؛ خود، «نویسندهی تاریخ» شد.
در پایان، شاید مهمترین پرسشی که کتاب در دل مخاطب ایجاد میکند این باشد:
اگر امروز روحاللهی دیگر برخیزد، ما در کجای تاریخ خواهیم ایستاد؟
و اگر خود ما، ظرفیت روحالله شدن را داشته باشیم چه؟ این همان پیامیست که کتاب به ما میدهد:
«هر کسی میتواند امام باشد» اگر زمان را بشناسد، مردمش را بفهمد، و از خود عبور کند وقف خدا و راهش شود مثل هزاران شهید زنده.
کتاب روحالله، شعلهایست که اگر آن را روشن نگه داریم، میتواند چراغ راه بسیاری از نسلها شود. نسلهایی که شاید امام را فقط از قاب عکسها و متون درسی بشناسند، اما با این کتاب، میتوانند طعم زندهی او را بچشند.