به گزارش راه شلمچه، مدتی است که روحانی بار دیگر به صحنه بازگشته و با ادعاهای واهی و روایتهای تحریفشده، در تلاش است تا ناکامیهای آشکار خود را به گردن دیگران بیاندازد. او با فرار رو به جلو، بازی با بدیهیات و مقصر نشان دادن منتقدان، تلاش میکند خود را ناجی منافع ملی معرفی کند؛ حال آنکه واقعیتهای اقتصادی و سیاسی دوران او، از سقوط فروش نفت و رکوردهای تورم و دلار گرفته تا تحریمهای چندبرابری، بر ناکارآمدی و سوءمدیریت آشکار او صحه میگذارد. این گزارش با بررسی اسناد، اعترافات مقامات داخلی و خارجی و عملکرد دولت روحانی، توهمات پایانناپذیر او را به نقد میکشد و نشان میدهد که هزینههای این سیاستهای غلط، مستقیماً بر دوش ملت ایران بوده است.
آقای حسن روحانی رئیسجمهور اسبق ایران پس از سه سالی که از آخرین روز دولت وی میگذشت، در یک سال اخیر شدت بیشتری به فعالیتهای رسانهای و اعلام مواضع خود داده است؛ آن هم نه با اعتراف به شکستهای پیاپی و سوءمدیریتهای تاریخی، بلکه با فرار رو به جلو، تحریف واقعیت و مقصر جلوه دادن دیگران. روحانی در روزهای اخیر، بار دیگر همان سناریوی تکراری را به نمایش گذاشت و مدعی شد که در ابتدای سال ۱۴۰۰، عدهای در داخل مانع توافق با آمریکا شدند و اگر این «موانع» نبود، امروز نه خبری از اسنپبک بود و نه ایران متحمل ضرر ۵۰۰ میلیارد دلاری میشد.
این ادعا که در ظاهر رنگ و بوی عقلانیت به خود گرفته، در حقیقت چیزی جز بازتولید همان روایت شکستخورده «برجام» و تداوم بازی قدیمی «مظلومنمایی» و «حمله به داخل» نیست؛ روشی که روحانی طی دو دهه اخیر از سعدآباد و بروکسل تا برجام و پس از آن بارها آزموده، و هر بار نیز جز هزینه برای کشور و فرصتسوزی برای ملت، ثمری به بار نیاورده است.
روحانی و فرار رو به جلو
روحانی در سخنرانی اخیر خود چنین گفت:«اگر در سال ۱۴۰۰ یک عدهای مانع نمیشدند و ما در دوره بایدن به برجام برمیگشتیم، که همه چیز هم آماده بود، همه توافقات هم شده بود، امروز نه تنها چیزی به نام اسنپبک نداشتیم بلکه در این مدت حدود 500 میلیارد هم ضرر نمیکردیم...»
این همان شگرد همیشگی است: «تبدیل ضعف و سوء مدیریت به مظلومیت». روحانی با این روایت میکوشد خود را در جایگاه «پیردانا» معرفی کند؛ کسی که همه چیز را میدانسته اما «تندروها» نگذاشتهاند کار او به ثمر بنشیند! حال آنکه واقعیت درست عکس این است: نه در سعدآباد، نه در بروکسل، نه در برجام و نه در مذاکرات وین، طرف مقابل هیچگاه آماده توافقی شرافتمندانه و پایدار نبود؛ و همواره این روحانی و تیم مذاکرهکننده وی بود که با امتیازدهیهای پیدرپی، دستاوردهای هستهای و اقتصادی کشور را واگذار میکرد و در مقابل، تحریمهای تازهتری تحویل میگرفت.
روش ثابت روحانی: حمله به داخل، تطهیر دشمن
روحانی در تمام مسئولیتهای خود ـ چه بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی در دولت اصلاحات و چه در مقام ریاستجمهوری ـ یک منش ثابت را دنبال کرده است: مقصر نشان دادن داخل برای پوشاندن شکستهای دیپلماتیک خود. این منش، نه یک لغزش مقطعی بلکه یک رویه دائمی است. از مذاکرات سعدآباد تا مذاکرات برجام، همواره «داخلیها» بهانه او بودهاند تا ناکامیهای آشکار را به گردن دیگران بیندازد.
در حقیقت، روحانی هرگز حاضر نشده است به مردم توضیح دهد چرا در دوران ریاستجمهوریاش، با وجود اجرای یک توافق پرهزینه، ایران با کمترین میزان فروش نفت پس از انقلاب، بیشترین رشد قیمت دلار(۹ برابر)، تورم بیسابقه، فرار سرمایه، سقوط سرمایهگذاری خارجی و رکود بیسابقه اقتصادی مواجه شد.
دعوت به سکوت؛ طلبکاری عجیب مقصر اصلی
یکی دیگر از ابعاد شگفتآور سخنان اخیر روحانی، دعوت عجیب او از مخالفان به «سکوت» است. این در حالی است که مردم ایران هنوز تلخی ناکارآمدیها، سوءمدیریتهای مکرر و تصمیمات خسارتبار دوران ریاستجمهوری او را از یاد نبردهاند. دولتی که با شعار «تدبیر و امید» بر سر کار آمد، اما در عمل با بیبرنامگی و تلاش برای نزدیکی صرف به غرب، یکی از بحرانیترین دورههای اقتصادی و اجتماعی تاریخ کشور را رقم زد. مردم همچنین 9 برابر شدن نرخ دلار، نقدینگی افسارگسیخته، سقوط فروش نفت به 200 هزار بشکه(بدون هیچ قطعنامه شورای امنیت)، بیشترین میزان تورم، کمترین میزان سرمایهگذاری خارجی و دهها شاهکار دولت مدعی تدبیر وی را فراموش نکردهاند.
شاید اگر حمایتهای حکیمانه و سنت حسنه و همیشگی رهبری در حمایت از رؤسای جمهور (از جمله روحانی) وجود نداشت، بیشک موج نارضایتی عمومی از عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم میتوانست به مطالبهای جدی برای عزل او منجر شود. بسیاری از مردم در همان سالها، صراحتاً ناکارآمدی دولت وی را عامل اصلی گرانیها، سقوط معیشت و گره خوردن زندگی روزمره خود میدانستند.
با این همه، روحانی نه تنها حاضر به پذیرش مسئولیت نیست بلکه با طلبکاری عجیب، امروز دیگران را به سکوت دعوت میکند؛ گویی خود در سالهای گذشته سکاندار کشتی اقتصاد و سیاست ایران نبوده و گویی دهها بحران ریز و درشت که در دوران او بر ملت تحمیل شد، ربطی به مدیریت وی نداشته است.
بازی با بدیهیات برای فرار از پاسخگویی
یکی از شگردهای ثابت روحانی، چه در دوران برجام و چه امروز، بازی کردن با بدیهیات و تبدیل آن به ابزار تطهیر خود است. او همواره با بیان جملات کلی و غیرقابل انکار نظیر «مذاکره بهتر از جنگ است» یا «توافق لازمه رفع مشکلات است»، تلاش کرده خود را در جایگاه عقلانیت مطلق قرار دهد. در این چارچوب، هرگونه نقد به نحوهی مذاکره، محتوا یا نتایج توافق، بهسرعت بهعنوان مخالفت با اصل مذاکره یا دشمنی با منافع ملی معرفی میشود.
این روش، نوعی مغالطه آشکار است: منتقدان روحانی نه با «اصل مذاکره» مخالف بودند و نه با «اصل توافق»، بلکه با شیوه غلط مذاکره و توافقهای پرخسارتی که او به کشور تحمیل کرد، مخالفت داشتند. اما روحانی بهجای پاسخگویی به ضعفها، صورت مسئله را پاک کرده و خود را ناجی معرفی میکرد.
نتایج کارنامه او اما بر همه روشن است: برجام بهجای گشایش اقتصادی، منجر به چند برابر شدن تحریمها شد؛ در دوران ریاستجمهوریاش، فروش نفت ایران به کمترین میزان پس از انقلاب رسید؛ رشد