به گزارش راه شلمچه، ابن زیاد که از تعلل عمر بن سعد در آغاز جنگ ناراضی بود، شمر را با نامهای تهدیدآمیز به کربلا فرستاد. در این نامه، عمر بن سعد میان دو راه مخیر شد: یا حسین بن علی (ع) را تسلیم کند یا سرش را برای کوفه بفرستد.شمر که به قساوت و بیرحمی شهره بود، اگرچه مأمور رساندن نامه بود، اما آماده بود در صورت امتناع سعد، خودش فرماندهی را در دست گیرد و کار را تمام کند.
در میان فضای آتشفشانگونه کربلا، شمر تلاش کرد دل فرزندان امالبنین (س) را با وعده امان وسوسه کند. اما عباس بن علی (ع) و برادرانش نشان دادند که وفاداری به حسین (ع) از هر اماننامهای برایشان ارزشمندتر است. پاسخ آنان قاطع و تاریخی بود:«امان خدا را میخواهیم، نه امان تو را؛ چگونه ما در امان باشیم و پسر پیامبر (ص) بیپناه باشد؟»
در این روز، لشکر عمر بن سعد کاروان کوچک امام حسین (ع) را به طور کامل در محاصره گرفت. دشمنان با دیدن قلیل بودن یاران امام (ع) و تعداد انبوه سپاه خود، سرمست از غرور شدند و خیال کردند هیچ نیرویی قادر به یاری حسین (ع) نخواهد بود.
در حالیکه سپاه دشمن برای حمله آماده میشد، امام حسین (ع) صدای پای اسبان و حرکت لشکریان را شنیدند. حضرت زینب (س) نگران به خیمه آمد و خبر حرکت سپاه را داد.حسین بن علی (ع) برادرش عباس را همراه یاران وفادار، حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین، فرستاد تا از عمر بن سعد مهلت بخواهند؛ مهلتی برای شبزندهداری، قرآنخوانی و راز و نیاز با خداوند.عمر بن سعد در مشورت با فرماندهانش این درخواست را پذیرفت و به این ترتیب، شب عاشورا به امام و یارانش از طرف خدا عطا شد؛ شبی که در آن، زمین و آسمان شاهد بیسابقهترین عبادتها و وداعها بود.
تاسوعا، روز هشدار نهایی و خط پایان گفتگو بود. بعد از این روز، تنها میدان شمشیر و خون باقی ماند. اما در دل آن محاصره و تهدید، یاران حسین (ع) ایستادگی و ایمان را انتخاب کردند و نشان دادند که وفاداری به حق، مرز نمیشناسد؛ حتی اگر در محاصره دهها هزار نفر باشی.